من همان سوم نفرم

ساخت وبلاگ
مرا ببخش

رفتنم هیچ کس را به اندازه ی خودم نمیرنجاند

اما چه میدانی اجبار یعنی چه...وقتی هنوز تجربه اش نکرده ای

امروز زنی را دیدم ...برسر خود فریاد می کشید

کنج اتاقم تماشایش میکردم...

بر سرخود فریاد می کشید...

صدای بلند...اینبار خودش صدایش را بلند کرده بود...

چینی دلش دیگر تاب نیاورد آن همه ترک را....شکست

اینجا سیلی به پا شد....دلش برای خودش سوخت

کسی را ندید جز خودش...خودش خودش را بغل کرد

من همچنان با چشمانی باز نگاه میکردم...بی حس..خیره...مات...مبهوت

.........................................

پ ن.

یادته میگفتم دونفر هستن درونم....شدن سه نفر ...دوتاشون دعوا میکنن..یکیشون بی حس و بی رمق نگاشون میکنه


[ پنجشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۶ ] [ 3:4 ] [ ئاسگگه پو ] [ ]

قدرت عشق...
ما را در سایت قدرت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nazarakampo بازدید : 230 تاريخ : جمعه 19 خرداد 1396 ساعت: 6:36